رکس

واریس در دوازده سالگی از صحرا به دلیل اصرار پدرش برای ازدواج با پیرمردی که قرار است چهارمین زنش باشد فرار میکند و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکند و به موگادیشو میرود و از آن جا در زمان جنگ سومالی به واسطه مادربزرگش به انگلستان فرستاده میشود. او به محل اقامت خاله اش که همسر سفیر سومالی در لندن بوده میرود و مثل یک خدمتکار آن جا کار و زندگی میکند تا پایان جنگ سومالی که از ان خانه بیرون می‌آید و سرنوشتش سمت و سوی دیگری پیدا می کند...

Waris Dirie, born 1965 in Somalia, flees at thirteen when sold to be a mans fourth wife. She works as a maid at the Somalian embassy in London, then in a McDonald's where she's discovered and becomes an international top model.

مرد و زن جوانی در قطاری در اروپا با هم آشنا می شوند و یک شب را با هم در وین می گذرانند. متأسفانه، هر دو می دانند که احتمالاً این تنها شب با هم بودن آنها خواهد بود.

A young man and woman meet on a train in Europe, and wind up spending one evening together in Vienna. Unfortunately, both know that this will probably be their only night together.

در سحرگاه جنگ جهانی دوم، یک سرباز جوان با یک توله روباه زخمی روبرو می شود و آن را با خود به فرانسه اشغالی می برد. داستان یک دوستی بعید.

At the dawn of WW2, a young soldier encounters a wounded fox cub and takes it with him to occupied France. The story of an unlikely friendship.